خبرگزاری فارس ـ گروه هنر و رسانه: در مناسبات امروز جهان، «قدرت» تنها زمانی مؤثر است که با «روایت» همراه شود. سیاستی که از قاب رسانهای عبور نکند، هر چقدر هم در میدان عینی موفق باشد، از اثرگذاری در میدان واقعیات ادراکشده بازمیماند. این گزاره، نه یک شعار رسانهای، بلکه لبّ نظریاتی چون دستور کارگذاری، چارچوبسازی و ساخت اجتماعی واقعیت است؛ سه نظریه بنیادینی که همگی بر این نکته تأکید دارند که در دنیای جدید، «قدرت رسانهای»، ادامه سیاست به زبان روایت است.در این میان، دوگانهای قابل تامل شکل گرفته است: از یکسو جمهوری اسلامی ایران که در میادین متعددی از جمله دیپلماسی منطقهای، توان بازدارندگی و حتی عرصههای فناورانه، واجد دست بالا و قدرت واقعی است؛ و از سوی دیگر، بازیگرانی چون ایالات متحده، که بهواسطه تسلط بر فرآیندهای رسانهای، موفق به تبدیل هر کنش محدود به گفتمانی مسلط میشوند. این شکاف، امروز نه صرفاً یک عقبماندگی فنی، بلکه یک نقیصه راهبردی در سیاستگذاری کلان تلقی میشود. سیاست بدون روایت، سیاستی ناتمام استدونالد ترامپ، صرفنظر از بسیاری کاستیهای محتوایی، یک ویژگی تعیینکننده دارد: او سیاستورزی را با روایت آغاز میکند. فارغ از اینکه در میدان چه میگذرد، او روایت خود را میسازد، تکرار میکند و به رسانه تحمیل میکند. این روش، نه یک توانایی شخصی، بلکه بهرهبرداری مؤثر از دستور کارگذاری است؛ یعنی تنظیم اولویتهای ذهنی مخاطب، پیش از آنکه واقعیت شکل بگیرد.
